- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
در کـنـار شریـعـه غـوغـا شـد سر یک تن بـبـیـن که بلوا شد قمری بود و شد خسوف از خون چـقَـدَر این خـسـوف زیـبـا شد حـرمـلـه با سـه شـعـبـهای آمد و بـــرای زدن مــهـــیــا شـــد تـیـر بـر سـیـنـهاش فـرود آمـد و عـمـود آمـد و سـرش وا شد هرچه تیر آمده به جسمش خورد نـیـزهها هـم یکی یکی جـا شد پـیکـری زیر دست و پا بود وُ بر سـر قـتـل او چـه دعـوا شد هر که آمد یـکـی دو تـا میزد آنــقـَدَر کـه تـنـش مـعـمــا شـد قـطـعـه قـطـعـه تـمـام قـرآنـش عـلـقــمـه، قـتـلـگـاه سـقــا شـد یک برادر تنـش مـقـطـعـه شد دیگـری از کـمـر قـدش تا شد تشنه لب بود و لب نزد بر آب بــاعـث آبـــروی دریـــا شـــد مـــادری آمــده کــنــار پــسـر کـربلا غـرق عـطر زهـرا شد
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت عباس علیه السلام
بیرون نکش از جای خودش تیغ دو دم را عـباس فـقـط باش و نگـهـدار عـلـم را ای پشت و پناه هـمه برگرد به خـیـمه برگرد و نکن خون به جگر اهل حرم را آرامتر ای مـاه از این منـظـره بـگـذر تا سیر تـمـاشـا کـنـم این چـنـد قـدم را بعد از تو امیـدم به کـسی نیست مبـادا تنها بگـذاری من و این قـامت خـم را یک دست تو مشک است و به یک دست تو شمشیر بـگـذار بـبـیـنـنـد کــرم را و جــنـم را مثل تو کسی نیست اگر هرچه بگردیم تاریخ جهان را و عرب را و عجم را «مـا زنـده به آنـیـم که آرام نگـیـریم» ای قـوم به آخـر برسانـیـد سـتـم را... عباس رجز خواند، یکی را به زمین زد ماندست چه باید کند این فرصت کم را؟ گرزی به هوا رفت و علمدار زمین خورد شاعر دهنش خشک شد انداخت قلم را ای وای که از دست قـلـم کـار نـیـامـد «امشب به حـرم میر عـلـمدار نیامد»
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
گریـه كردم، مُـطَـهّـرم كـردند پـاكْ مـانـنـد ســاغــرم كـردنـد اســم تـو آمــد و دلــم پَـــر زد بـه گـمـانــم كــبـوتـرم كـردنـد با نگـاهـی ز چـشـم شـهـلایت خـاكْ بــودم ولـی زرم كـردند پـــدر و مــادرم هـــمــان اول نــذرِ اولاد حـــیــدرم كــردنـد تـا كـه گـفـتـم مُـحـبِّ عـبـاسـم دلِ آلــوده را، حــرم كــردنــد شخـص بیآبـرو چـنان من را پیـشِ مـردم چه محـترم كردند شـك نـدارم كه این مـحـبت را بـه دعــاهـای مـــادرم كـردنـد ســالـیــانـی اسـت آبــرو دارم سالـیـانی ست نـوكـرم كـردنـد یَـابْـنَ امُّ الـبـنـیـن دعــایـم كـن بـاز در عـلـقــمـه صـدایـم كـن دست بر سینه رو به كربوبلا الـــســلام عــلـیــك یــا ســقـــا قــمــر خــانــوادۀ خــورشـیــد صــدقــه دارد ایـن قــد و بـالا پـسـر چـهـارمِ امــیـر حُــنـیـن دسـت بر سـیـنـۀ بـنـیالـزهـرا چشم و ابـروی تو سپاه حسین كـاشـف الـكـرب سـیّـدالـشهـدا سـیــزده سـالـه فـاتـح صـفّـیـن سـومین بچـهْ شیـرِ، شیـرِ خـدا ارمـنـیهـا مُــریــد نـام تـوأنـد شـاهـدم سـفـرههـای تـا سـوعـا نــامِ تـو هـم ردیـف یـا فَـتّــاح چـشـمهـایـت مُـفَـرِّجُ الـغَــمّـاء تو كه هـستی، حسین هم آخـر شـد پـنـاهـنـده بر تو عـاشـورا ســایــبــانِ مُــخَــدّراتِ حـــرم پـشـتْ گـرمـیِّ زیـنـب كُـبـری إعـطـِـنی یـا كـریـم، اَنَـا سائـل مــسـتـجــیـرٌ بِـكَ ابــوفــاضـل دست گـیـرِ هـمـه، خـدایِ ادب دسـت پــروردۀ امـیـر عــرب نسلْ در نسلْ خـاك پـایِ تـوأیم به تو دادیـم دلْ نَـسَبْ به نسبْ سفرهات بهر سائلان پهن است صورتت شیر و خالِ تو، چو رطب مـیكـنـد زنـده یــاد حـیـدر را چین پیشانیات به وقت غضب اســدالــلـه كــربــلا، عــبــاس بِـنـِشـیـن بـا وقـار بـر مـركـب قد كشیدی همین كه روی اسب لشكـر كـوفـیـان كـشـیـد عـقب میشود روضه را تجـسّم كرد با كمی فـكر، رویِ این مطلب تا تو بودی سفر به خیر گذشت ای نـگـهـبـان مـحـمـل زیـنـب تا تو بودی رباب اصغر داشت غرق بوسه سپـیـدی غب غب تـا تـو بـودی نـدیـد یـك مــادر طفـلش از تشنگی كـند لب لب تا تو بودی رقیه معجـر داشت روی دوش تو خواب بود هر شب تا تو بودی كسی اجازه نداشت بـزنـد چـوب خـیـزران بر لب رفـتـی قـلـب کـودکـان لـرزیـد ناله هاشان به خـیـمه ها پـیچـید وای از لحظهای كه غوغا شد رفــتـی و در خـیـام بـلـوا شـد دخـتـری مـشك آب دسـتت داد بر دعـا دست عــمّـه بـالا شـد سـایـهات بـین نـخـلها گـم شد پـسـر فـاطـمـه چـه تـنـهـا شـد تا رسـیـدی كـنـار نهـر فـرات عـلـقــمـه در مـقـابـلـت پـا شـد تـا قـیـامت خـجـل ز لـبـهـایت خــنــكـیهــای آب دریــا شــد جـانـب خــیــمــه راه افــتـادی فـكـر و ذكـرت لــبـان آقـا شـد در كـمـیـنت چهار هزار نـفـر تـیـرهـا در كـمـان مـهــیّـا شـد قــدُّ و بـالات كـار دسـتـت داد چـند صد تیـر در تـنت جا شد بـی هـوا دسـتِ راسـتت افـتـاد دست چپ هم شكـارِ اعـدا شد از سـرِ تـو كـلاه خـوود افـتـاد یـك نـفـر بـا عــمـود پـیـدا شـد آنچنان ضربه زد به فرقِ سرت تـا سـر چـیـنِ ابـرویت وا شـد وای بیدست بر زمین خوردی سجـده گاه تو خـاكِ صحرا شد تــیــرهـایِ كـمـی فــرو رفـتـه خوب بر جـسمِ اطهرت جا شد بـعـدِ سـی سـال یا اخـا گـفـتـی عـاقـبـت مـادر تـو زهــرا شـد دورتـر از تـنـت حـسـین افـتاد هـمـه دیــدنـد قـامـتـش تـا شـد گفـت عـباس خیز و كاری كن رویِ لشگر به خواهرم وا شد دَمِ خـیــمـه زمــان غــارتهـا سـرِ یـك گـوشـواره دعـوا شـد سـنـد ارث بُــردن از زهــــرا با كـف پـا به چـادر امـضا شد پــاسـخ اَیْـنَ عــمّـیَ الـعــبـاس بـود سـیــلـی دشـمـن خــنّـاس
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
عـلمدار و یل و سقا ابوالفضل سـلام الله عـلیک یا ابوالفـضل شدی نائل عزیز من از امروز تو به فرزندی زهرا ابوالفضل ****************** به سمت علـقـمه مانـده نگـاهم کجا مـانـدی عـلـمـدار سـپاهـم عمود خـیـمهات وقـتی بخـوابد شود ویران ستون خـیمه گاهم ****************** نگاه دشمـنم سمت خـیـام است کـنار قـتـلگـاهـم ازدحـام است ز خیمه میرسد بوی اسیـری مرو که بعد تو کارم تمام است ****************** نخـستـیـن زائـر تو مـادرم شد دگـر پـایـان کـار لـشگـرم شـد زمین خوردی تو و زینب زمین خورد اسیری رفـتـنـش را باورم شد ****************** دو دست افتاد و بعدش پرچم افتاد به روی خاک ساقی محکم افتاد شکـسته شد سر تو خواهر من دوبـاره یـاد ابـن مـلـجـم افـتـاد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
این جوان کیست که در قبضه او طوفان است آسـمـان زیر سُم مـرکب او حـیران است پـنجـه در پـنجـهٔ آتـش فـکـنـد گـاه نـبـرد دشت از هیبت این واقعه سرگردان است مشک بر دوش فکنده است و دل را در مشت کـوه مردی که هـمه آبـروی میدان است تا که لب تـشـنه نـمانـند غـریـبان امروز میرود در دل آتـش به سر پـیمان است این طرف کوه جوانمردی و ایثار و شرف روبرو قـوم جفا پیشه و سنگـستان است صف به صف میشکند پشت سپاه شب کیش آذرخشی است که غرندهتر از شیران است خیـره بـر خـیـمه زینب شده و مینگـرد کودکی را که تمامی عطش و گریان است سمت خون علقمه در آتش و در سمت عطش خیمهها شعلهور و بادیه اشک افشان است اینکه بر صفحه پیشانی او حک شده است آیههایی است که از سوره الرحمن است
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت حضرت عباس
رفتیّ و این ماجـرا را تا فصل آخر ندیدی عـبّاس من! دیدی امّا مانند خواهـر ندیـدی آن صورت مهربان را، محبوب هر دو جهان را وقتی غریبانه میرفت بییار و یاور ندیدی هر چند در سینه داری تیری ز دشمن عزیزم امّا در آوردن تـیـر از نای اصغـر نـدیـدی حیرانی یک پدر را با نعش نوزاد بر دست یا بُهت نابـاوری را در چـشم مـادر ندیدی شد پیش تو نا امیدی تیـر نشسته به مشکت مثل من اطراف عشقـت انبوه لشکر ندیدی بر گودی سرد گودال خوب است چشمت نیفتاد چون چشم ناباور من دستی به خنجر ندیدی مجنونی امّا برادر مجنونتر از من کسی نیست آخر تو بر خاک صحرا لیلای بیسر ندیدی
: امتیاز
|
زبانحال حضرت عباس علیه السلام قبل از شهادت
چه اشراقی دل از این لحظههای ناب میخواهد؟ چه شوری سینه از این اشک چون سیلاب میخواهد؟ من از این سیر آفاقی دو چندان میشوم بیدل که چشمی منتظر در خیمه از من آب میخواهد و آن سوتر کسی در دست داسی دارد و حتماً تمام غنچهها را از عطش سیراب میخواهد ادب با دست شستن از دل و دستم به دست آمد مگر درس ادب آموختن آداب میخواهد؟! نمانـده در تـنم دستی و گرنه خوب میدانم محبّت خانهای دارد که دقّ الباب میخواهد بیا موسی که هارونت به رغم سامری خواهان فقط از معجز چشم تو اسطرلاب میخواهد! وضو از خون، اذان با یا اخا، سجادهام صحرا بیا ای بهترین، این لحظهها محراب میخواهد و من ماه بنی هاشم یقین دارم که بعد از این مدینه هر شب از اُمُّ البنین مهتاب میخواهد!
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
کـنار پیکـر خود الـتهاب را حس کرد حـضور شعـلهورِ آفـتاب را حس کرد هنوز نبضِ نگـاهش سرِ تـپیدن داشت که گرمیِ نفسِ هم رکاب را حس کرد و پیش از آن که بگوید: برادرم دریاب حضور فاطمه را، بوتراب را، حس کرد نگاه ملـتـمـس او خـیال پرسـش داشت که در تبسّم زهرا جواب را حس کرد عطش سراغ وی آمد ولی نگفت انگار صدای گـریۀ بـانوی آب را حس کرد لبان زخمیِ فرق سرش دوباره شکفت چه خوب زخم گلوی رباب را حس کرد به عمقِ آبی چـشمان او کسی پی بُرد که در تلاطم دریا سراب را حس کرد کـدام داغ به جـان امامِ عـشق نشـست که با تمام وجود التهـاب را حس کرد همین که ماه به یـاد دو دستِ او افـتاد قـلـم قــلـم شـدنِ آفـتـاب را حـس کـرد و شیههای و سواری که میشود از دور خروشِ شعله ورِ انقـلاب را حس کرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
وقتی رَجَز میخوانْد میدان زیر و رو شد کـوفـیِ تــرسـو بـاز هـم بـیآبـرو شـد لـرزیـد مـیـدان زیـرِ پـاهایِ عـلـمـدار صِفـِّیْن با تکـبیرِ حـیـدر رو به رو شد در برقِ چـشمش قوّتِ تیغِ علی داشت دسـتِ خـدا در آسـتـیـنی تـازه رو شـد ارثِ امـیر الـمؤمـنین بر قـلبِ کین زد ذکـرِ لـبِ زهـرا دمِ یـا حـیُّ و هـو شد آبِ فرات از شرمِ لبهایش تَرَک خورد شـطّـی خـمـارِ لحـظـۀ نابِ وضـو شد سرمـایـۀ امُّ البـنـین لب تشـنه جان داد کـوثر رسید و مادر و غمخوارِ او شد در علقمه یا فاطمه گفت و زمین خورد نـدبـه نـدایِ روضـههایِ هـر گـلـو شد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت عباس علیه السلام قبل از شهادت
با منِ تشنه لب اِی مشک وفـاداری کن دلِ اهل حرم این جاست تو دلداری کن هـمـره آبِ درونت بـه زمـین میریـزد آبـرویـم بـه بـر یــار، خــریــداری کـن خـواهم آبی بـبـرم بهر گـلـویی کوچک آه اِی مشکِ زمین خورده مرا یاری کن یاد لبهای حـسین آب نخـوردم هـرگز یاد مظلومی او باش تو غـمخواری کن دستم از بازوی من قطع شد و با دندان سوی خـیـمه بَرَمَت یـاریِ بیـماری کن من عـلـمـدار سـپـاهـم به زمـین افـتـادم بهـر یـاریّ تـنـم خـیـز عـلـمـداری کـن آبـرویم به بر فـاطـمه رفت از خجـلـت با منِ تـشنه لب ای مشک وفاداری کن
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
ذکــرِ لا حــول و لا قـــوه الا بـا الـلـه میکـنـد بـدرقـۀ راهـت ابـا عــبـدالـلـه تـو امــیــدِ حــرمِ فـاطـمــیــونـی آری هـمۀ عـشقِ مـنـی بایـد عَـلـَم بـرداری مشک برداشته با ذکرِ مدد فاطمه رفت پسرِ صف شکنِ شیرِ خدا علقمه رفت صف به صف میشکند لشکرِ روباهان را اسـدالله به چـَنگ آوَرَد این مـیـدان را قبرِ خود کَنده اگر هر که بیاید طرفش او رسید علقـمـه یا علقـمه آمد طرفش آب میخواست خودش را به لبِ او بزند مـَرهـَمی بر جگـرِ داغ و تبِ او بـزند جهشی کرد و کفِ دستِ اباالفضل نشست دستها شُل شد و افتاد و دلِ ماه شکست یاد لبـهـایِ گـلِ فـاطـمه بیتـابـش کرد یادِ آن غنچه که از تشنگی و غم غش کرد با خودش زمزمه میکرد و مناجات و دعا دیگر این دست میآید به چه کارِ سقا؟! دستِ من خیس شده دستِ رقیه خشک است بهتر این است که برگردم از اینجا بیدست ذکـرِ یا حـیـدرِ او داغِ دلِ صحـرا شد گـُرز آمـد سـرِ او مثـلِ سـرِ مـولا شد سـرِ عـباس شـبـیـهِ سـرِ بـابـا شده بود فرقِ سر تا دمِ اَبرویِ عمو وا شده بود بسته شد دیدۀ ماه و کـمرِ شاه شکست چند باری پسرِ فاطـمه در راه نـشست پـسرِ فـاطـمه از زنـدگیاش سیـر شده شیر را روی زمین دیده زمین گیر شده زیـنب آمــادۀ دورانِ اســارت مـیشـد عمو افتاد و به ارباب جسارت میشد به زمین خوردنِ ارباب کـرم خندیدند عمو افتاده و میسوخت حرم، خندیدند نفـسِ عـمـّۀ سـادات شده تـنگ چـرا؟! گوشواره بِبَر اما، بیحیا چنگ چرا؟!
: امتیاز
|
زبانحال حضرت سیدالشهدا با حضرت عباس علیهم السلام
آب از دست تو سقا به خدا حیران است مشک و تیر و علمت تا به ابد گریان است تک یـل حـیـدری و بر تو بـنـازد زیـنب با نگه صف شکنی کین طرق شیران است ادب از مـکـتـب تـو درس ادب را دیـده معرفت را زتو ای جان اخا، بنیان است هـمه اهـل حـرم از بودن تو دلـگـرمـنـد هیبت حیدریات دلخوشی طفـلان است باورم نیست که اینگونه زمین گیر شوی ای برادر به خدا داغ تو صد چندان است دم آخـر چه شده بـانگ اخـا سـر دادی؟ رمقی نیست به پـایـم، بـدنم لـرزان است ای عـلـمـدار چه میبـیـنم و بـاور نـشدم دست تو گشته جدا، فرق سرت اینسان است حـال با غـربت خود گـو چه کنم عـباسم ز ازل بین من و تو به خـدا پیـمان است پـاسـدار حـرم و لشـکـر من، بـعـد از تو غـارت خـیـمه و آتش زدنش آسان است بشکـستی کـمـرم داغ برادر سخت است سخت تر اینکه عدو بر غم من خندان است
: امتیاز
|
زبانحال حضرت سیدالشهدا با حضرت عباس علیهم السلام
ساقی تشنه لبان گو چه شده ساغـر تو اینهمه تیر چرا مانـده به دور و بر تو تیـرهای هـمۀ حـرملهها خـرج تو شد شـده انـدازۀ قــاسـم هــمـۀ پـیـکـر تـو خیز و نگـذار بخـندند به حـالـم عباس همه گفتند به من،ریخت به هم لشگر تو اینچنینی که سرت ریخته از هم عباس بیـم دارم که سر نی نـشود جـا سر تو خیز تا پای حـرامی به حـرم وا نشود ترسم آن است که از دست رود خواهر تو غـیرت الله ببین صحبت سوغات شده چشمها سوی حرم کو غضب حیدر تو قسمتی از بدنت قسمت سر نیـزه شده خـوب شد نیست ببـیـند بدنت مادر تو
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
اگر شبی ز جـمالـش نـقاب بـردارد فـلـك نگـاه خـود از آفـتـاب بـردارد اگر كه قطرهای از آب مشك او برسد خـدا ز اهـل جـهـنـم عـذاب بـردارد به غیر نام ابالفضل هیچ نامی نیست كه اینچنین ز دلم اضطراب بردارد كسی كه نقش نگینش حسین شد بیشك ز خاك عـلـقـمه بایـد ركـاب بردارد به سنگفرش حریمش هر آنكه معتقد است اگـر كه آب بـریـزد، گـلاب بردارد قلم شده است دو بازوی او كه در محشر بیـایـد و ز محـبـان حـساب بـردارد زمان زیـاد نـمانده برای شش ماهه خــدا كـنـد بــتـوانـد كـه آب بـردارد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت عباس با سیدالشهدا علیهم السلام
ای سید مـظلـومان داد از غـم سـقـایی افتاده ز کف پرچم، وقت است که باز آیی فرق من و تو ای شاه از خاک بود تا ماه من نوکر زهـرایم، تو زادۀ زهـرایی بـا قـامت خـم زهـرا آمـد بـه بـرم امـا رخساره به کس ننمود، آن عصمت کبرایی من ساقی سرمـستم بی بالـم و بی دستم "دریاب ضعیفان را در وقت توانایی" از دست خزان فریاد سرو تو ز پا افتاد "شمشاد خرامان کن تا بـاغ بـیارایی" گفتی نزنم شمشیر بر شیر زدی زنجیر لطف آنچه تواندیشی حکم آنچه تو فرمایی مشتاق حبـیبم من مظلوم و غـریبم من یاد تو مرا مـونس "در گوشۀ تـنهایی" گر تشنه و بیآبـم از عـشق تو بیتـابم ده بـاده که بیتـابم در اوج شکـیـبـایی بین دیدۀ پر اشکم خالی ست کنون مشکم شـرمـنـدۀ طـفـلانـم با این دل دریـایی افـتاده گـل بستان در مرکـز نخـلستان هر دم به مشام آید عـطر گل بطحایی هر چند زمینگیرم با عشق تو میمیرم پروندهام امضا کن ای روح مسیحایی سرخ است ز خون رویم یا فاطمه میگویم این منظره خوش باشد این صحنه تماشایی بگـشود دلـم رازی با حـافـظ شیرازی آموخت "کلامی" را فـن سخن آرایی
: امتیاز
|
زبانحال حضرت سیدالشهدا در شهادت حضرت عباس علیهم السلام
دریــا دل سـپــاه مــحــرم بـلـنـد شــو باب الـحـوائـج هـمـه عـالـم بـلـنـد شو ای تکیه گاه خـیـمۀ خـواهـر بلـند شو ای کـاشـف الکـروب بـرادر بلـند شو دارد مصیبت از همه جا میرسد اخا بعـد از تو نالـهام به کجا میرسد اخـا باور نمی کنم که سرت را شکستهاند ای مرغ عشق، بال و پرت را شکستهاند پشت و پـناه اهـل حـرم پـا نمیشوی؟ با این حـساب بیـن عـبا جـا نمیشوی پرچـم به دوش لشکـر زهـرا بلند شو پـشت و پـنـاه زیـنب کـبـری بـلند شو دارد سپـاه حـرمـلـه لـبـخـنـد مـیزنـد بر دست هـای خـواهـر تو بـند میزند دستی که نیست تا که مرا یاریام کنی فکری به حال زخـم دل کاریام کنی پشت و پـناه خـیـمۀ ما ایـنچـنـین نـرو صد پـاره میشـود دل اُم البـنـیـن نرو دستی بگـیر زیر پَر خـواهرت، بمان نامحرم است همسفر خواهرت، بمان بـاشی کـسی بـرای اسـارت نـمیرود دار و نـدار خـیمه به غـارت نمیرود باشی کسی که دست به چیزی نمیزند باشی کسی که حرف کنیزی نمیزند ای غـیـرت هـمیـشۀ حـیـدر بـلـند شو پـشت و پـناه غـربت خـواهر بلند شو
: امتیاز
|
سبک های سقائی شهادت حضرت عباس علیه السلام
پخش سبک ۱ ( به سبک: عـلیِّ اکبـرِ مـن ) بـــرادر جـــان بـــرادر گــل زهــرای اطـهــر(۲) دمی بـنگـر؛ عـطش دیگـر، زده آذر، چنین بر قـلب طفـلان شوم مضطر، که چون اصغر، شود پرپر؛ بده اذنم به میدان ************** بند دوّم ************** الا ســردار لــشـــگـــر چرا بـشکـسـته ای سـر(۲) شدی اینسان، به خون غلتان، در این میدان؛ فدای دین و قرآن چکد باران، ز هر مژگان، شدی قربان، شکستی پشتم ای جان **شعر از: ناصر زارعی** ************** بند سوّم ************** حـسین جـان ای بـرادر گل زهـرای اطهر (۲)
توئی مولا، کرم فـرما، در این صحـرا، ندارم صبر و تـابی "منم سقا، شـود آیـا؟ از این دریـا،"رسـانم خـیـمـه آبـی (۲) ************** بند چهارم ************** « الا آب آور مـــــــن امـیـر لـشـکـر من"(۲)
ببین طفلان، همه عطشان، ز غم گریان، کن از احسان ثوابی "گل احمر، علی اصغـر، شود پرپر،"برای جرعه آبی (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک ۳ (به سبک: دل تو را من اگر شکستم) ز سوز لب تشنگی عـمو جان فـتـاده نـالـه به جـمـع طـفـلان چکـد سرشکـم، ز ابر مـژگان به چهـرۀ چـون گـلابـم امشب ************* بند دوّم ************* تـوئـی کـه خـضر ره حـیـاتـی به تـشـنـگـان مـلـجـاء نـجـاتی به خـیـمه گه کـن، تو الـتـفـاتی که از عطش دل کـبـابم امشب **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** کـنـار عـلـقـمـه مـحـشر بـپـا شد دو دسـتِ نـازنـیـنِ تـو جـدا شـد شـنـیـدم مـن صـدایِ مــادرم را همان لحظه که فرقِ تو دوتا شد امــیــد ایـن ســپــاهــم بـبـین بر اشک و آهـم نــوایِ الــعـــطــش را شـنـو از خـیـمـهگـاهـم چه سان هجرِ تو دیدم؟ یا اباالفضل (۲) ********** بند دوّم ********* حسین جان ای امیر جسم و جانم نگـو دیگـر که در خـیـمه بـمانم بده رخصت که از این قوم کافر تـقـاص خـون یـاران را ستـانـم به خیمه قحط آب است دلـم از آن کـباب است علی اصغر در آشوب بـه دامـان ربـاب است از این غم حال عبّاست خراب است ********** بند سوّم ********* ز صوت یا اخـا ادرک اخـایـش دل مـولا بـلـرزیـد از صـدایـش شـتـابـان آمد و در عـلـقـمـه دیـد نمانده چـیـزی از سـرو رسایش به یک سو دست ساغر عـلـم در سـوی دیـگـر به کُنجی مشک، پـاره عمودش خورده بر سر برون از حد بُـوَد زخـمش به پیکـر ********** بند چهارم ********* بـرادر جـان توئی دار و نـدارم ز داغـت نـازنــیـنـم بـیــقــرارم شکـستی پـشتم از داغت بـرادر تــوانِ رفـتــنِ خــیــمــه نــدارم ســـراپـــا درد و آهــم تو بودی تکـیـه گـاهـم چـسان جـسمت بـرادر بـرم در خـیـمـه گـاهم شـدم تـنـهـای تــنـهـا، بـی پـنــاهــم ********** بند پنجم ********* درون خیمه گه غـوغا به پا شد خـبر آمد عـمو جـان هم فـدا شد خــدا را مـادر اصـغـر نـفـهـمـد گـل امـیّـد او فـرقـش دو تـا شـد حرم در پیچ وتاب است دل خواهر کباب است نـدای، وای عـمو جان بــجــای آب آب اسـت سکینه دل غمین، در اضطراب است **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۵ ( به سبک: قـاسـم ای، گـلِ زهـرا) عـبـاسم، ز جـا برخـیـز، امـیـر لشکـر (۲) بنگر طفلان، همگی عطشان، ز غمت نالان، چه بسازد خواهر (۲) *********** بند دوّم *********** بعـد از تو، عـلـمـدارم، شـوم تـنهـاتـر (۲) که در این میدان، ز غمت ای جان، بشکست الان، کمرم برادر (۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۶ ( به سبک: حر عبدم، جانثار تو ) ای ابالفضل، میر لشکرم (۲) خـفـته در خون، در بـرابـرم خود بگو چسان برم** جسم تو سوی حرم** ای عزیزم، ای عزیزم(۲) ************* بند دوّم ************* از غـــم تــو، ای دلاورم (۲) قـامـتم شکست، یـار و یاورم شکر حق که مادرم** خـوانده ات برادرم** ای عزیزم، ای عزیزم(۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** بـا وفـا عـلمـدار لـشـکرم (۲) مــظـهــرِ شجـاعـت بــرادرم دریغا، که رفتـی مـرا ز دست فَلَک پـشتم از ماتمت شکست ************* بند دوّم ************* ای شهید واصل به قـرب حـق پیکرت چو گل، شد ورق ورق زبـیـدادِ این قـوم خـود پـرست فلـک پشتم از ماتمت شکست **شعر از: صابر همدانی** ******************************************** عـبّاسم ای تو آب آورِ من، ای یـاورِ من سقّا و سردارِ لشکرِ من، بین اصغرِ من در تب و تاب است، تشنۀ آب است، میگرید در برِ من تو جان سپردی، از چه پژمردی؟ ای گل پرپرِ من (۲) *************** بند دوّم *************** ای عـلمدارم ای روحِ کرم، ساقیِ حـرم من بعد از تو ای نورِ بصرم، خم شد کمرم قحـطیِ آب است، دلها بیتـاب است، ای ماه انـورِ من تو جان سپـردی، از چه پژمردی؟ ای گل پرپرِ من (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک ۱۱ (به سبک: ای ابالـفـضل، ای برادر) ای بـرادر، میـر لـشکـر(۲) داغ تــــو زد، بــــر دل آذر خـم شـده از، بار غـمت، قـامـتم اکنون گشته ز غم، اهل حرم، بی تو جگرخون (۲) *********** بند دوّم *********** چون جدا شد، ای دلاور(۲) هـر دو دسـتِ، تو ز پـیـکـر عترت دین، مانده دگر، بی کس و محزون گشته زغم، اهل حرم، بی تو جگر خون (۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** یـا ابـوفـاضـل، سـاقـیِ طـفـلان (۲) شـده قـحــطِ آب، بِـنـِـگــر ای جـان کـه بُـوَد کــامِ هــمـگـی عــطـشــان چه کند از سوزِ عطش اصغر؟ (۲) *********** بند دوّم *********** تو که سـردارِ لـشـکـرم هـستی (۲) تــو عـلـمــدارِ ایـن حـــرم هـسـتـی یـار و غـمـخـوارِ خـواهـرم هـستی شده پـژمـرده، گـلـشـنِ حـیــدر (۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۱۳ (به سبک: ای غـنچۀ احمر، آخر) « سـقــای عــطــشــانـم، جــانــم بنگـر هـمـه طـفـلان، نـالان (۲) در خـیمه گه با دل حـزین، مانـده بی معـین بین عـترت قـرآن، لب تشنه و گـریان (۲) **شعر از: مجرد همدانی** *********** بند دوّم *********** « مــیــر و عــلــمــدارم، یــارم بر کودکان اینسان، ای جان (۲) در علقمه شد ز صدر زین، بر روی زمین تا جـان کـند قـربـان، او در ره جـانان (۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۱۸ ( به سبک: قاسمم من یادگار مجتبایم) اباالفضل(۲) ای ســاقـیِ لـب تـشـنـگـانـم بـودی امــیـدِ کـودکـانـم(۲) آه، رفـتی زِ دسـتم مهـربانم بعد از تو من قامت کمانم(۲) عبّاسِ من؛ "ای تو عـلمدارم اباالفـضل (۲)» ********** بند دوّم ********* اباالفضل(۲) مـیـر شـجـاع و قـهـرمـانـم شمع و چـراغِ کـاروانم(۲) آه، گـلـبرگِ یـاسِ ارغـوانم پرپر زِ جـورِ دشـمـنانم(۲) عبّاسِ من، "ای تو علـمدارم اباالفـضل (۲)» **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک ۲۰ ( به سبک: ای شبهِ رویِ طاها) ای سـاقـی یـتـیـمـان (۲) غرق به خـون به میـدان لب تشنه جان سپردی (۲) ای الـــگــوی دلــیـــران «عـــبـاس عــلــمـــدارم داغـت بـه دل دارم» (۲) ********** بند دوّم ********* بنگر به خیمه طفلان (۲) با کام خشک و عـطشان وعده دهند به اصغر (۲) آب آورد عــمــو جــــان « ای مــیـر و ســردارم داغـت بـه دل دارم» (۲) **شعر از: ناصر زارعی** ********** بند سوّم ********* مـیـرِ حــرم نـیــامـد (۲) آب آورم نـــــیــــا مـــــد سـقـای لـشـکـرِ مـن (۲) روحِ کـــرم نـــیـــامــــد « یــــــارِ فــــداکـــــارم عـبّـاس، عـلـمـدارم» (۲) ********** بند چهارم ********* دستش ز تن، جدا شد(۲) فرقـش ز کین، دو تا شد دیدم که شورِ محـشر(۲) در عــلـقــمــه بـپــا شــد « مــــاهِ شــبِ تـــــــارم عـبّـاس، عـلـمـدارم» (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** یا عَـمِّیَ العَـبّاس ای، سَـقّایِ طفلان (۲) ای حامـیِ اهـلِ حـرم، در این بــیابـان عَــمّـی قـدِ اسـتَـرحَـم کـز تـشـنـگـی هر دم « فُـتـد شـرارم به دل زِ تشنگی متّصل»(۲) *********** بند دوّم *********** از بهرِ جرعه آبی ای، غمخوارِ طفلان(۲) بـنگـر دلِ اصغر زند، پر ای عمو جان کـن فکـر آب ای عـم لب خشک و دل پُر غم « دلـش بُـوَد مشـتعـل زِ تشنگی متّصل»(۲) *********** بند سوّم *********** تا آب مشک از تیر عدوان بر زمین ریخت(۲) خون جایِ اشک از دیدۀ آن نازنین ریخت در خاک و خون غلطان مــا بـیـنِ نـخـلـسـتـان «زادۀ امّ الـــبــنــیــن فتاده رویِ زمین»(۲) *********** بند چهارم *********** از تیغ کین شد قطعه قطعه پیکرِ او(۲) باران تـیر و نیـزه بگـذشت از سـر او در عــلــقــمـه نــالان شد فـاطـمـه مـهـمـان نشست کنارش زمین به جای اُمُّ الـبنـین (۲) **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** پخش سبک ۲۲ (به سبک: من آنم که ره را به رویِ تو بستم) عمو جان ابالفضل، حرم قحط آب است به لبهای اصغـر، نگـاه رباب است دل اهل عـالم زین مـاتم کباب است عمو جان العطش، العطش، العطش(۲) ********** بند دوّم ********* عـمو جان ببین رنگ اصغر پـریده به گهـواره انگشت خود را مکـیـده صــدای ادرک اخـایـت را شـنـیـده نگر از تلظی اصغـرم کرده غـش(۲) **شعر از: میثم** ********** بند سوّم ********* نـهـال گـلـستـان هـسـتی ابـا الفـضل گـل گـلـشن حق پـرسـتی اباالفـضل وفـادار به عـهـد الـسـتی اباالـفـضل چرا دیده از من تو بستی اباالفضل؟ ********** بند چهارم ********* به خیمه نظر کن که لب تشنه اصغر زِ سوزِ عطش همچو گل گشته پرپر تو رفـتی و پـشـتـم شکـستی بـرادر چرا دیده از من تو بستی اباالفضل؟ **شعر از: سائل** ******************************************** پخش سبک ۲۳ ( به بک: دو جانـباز نازنـین) فـریاد لـب تـشـنگـان، کودکان، آید بـه گوش از حـرم (۲) فـرصـت بـفـرمـا مرا، یـا اخـا، تــا از شــط آب آورم (۲) ********** بند دوّم ********* ای سـاقـی لـشـگـرم، دلـبـرم، بـیـن گــلـهـای پــرپــرم (۲) مـیـر و عـلـمـدار مـن، یـار مـن، ای آخـریــن یــاورم (۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۲۹ ( به سبک: دو عزیزنازنـین) ای امـیر لـشکـرم (۲) نـــازنــیــن بــــرادرم پشت من شکـسـته شد از غـمـت دلاورم (۲) « با عمود کین به سر گشته ای چنان پدر»(۲) ********** بند دوّم ********* ای امـیـد اصـغـرم(۲) دلــخــوشـی دخــتــرم خیز و خود به او بگو پاره پـاره پیـکـرم (۲) « با عمود کین به سر گشته ای چنان پدر»(۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۳۰ ( به سبک دگر ندارد توان و طاقت) فتاده سقا، به خاک صحـرا، تنش سراپا، شد ارباً اربا دریده مشکش، شکسته فرقش، فتاده دستش، ز جور اعدا اخا ببخشا، برادرت را، نشد رسانم، به خـیـمه آب را ********** بند دوّم ********* غریب و تنها، عزیز زهرا، قدش شده تا، ز داغ دریا به فرق پاره، کند نظاره، زند شراره، به عرش اعـلا اخا ببخشا، برادرت را، چسان رسانم، به خیمه او را **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۳۷ ( به سبک: بـه کربـلا شـد امشب) سکـیـنه گـفـتا گـریـان به کـام عـطشان، به حـال طـفلان، عـمو دوباره، نـما نـظاره فــتـاده آتـش بـر جـان در این بـیابـان، ز راه احـسـان، به فـکـر چـاره، نـما نـظـاره ********** بند دوّم ********* دمی به خـیـمه بـنگـر بـه آل حـیــدر، فـکـنـده آذر، بـه دل شــراره، چو شیرخواره به گـلـشـن پـیـغـمـبـر چو غـنچـه پـرپر، علی اصغـر، به گاهـواره، چو شیرخواره **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** ابـوفـاضل ای میـرِ لـشـکـر (۲) بـه طـفـلان تـوئـی یـار و یــاور زِ احـسـان تـو در خـیـمـه بنگـر نظـر کـن به گـلهـای پرپر (۲) ********** بند دوّم ********* عـزیـزانِ زهـرایِ اطـهـــر (۲) زِ ســـوزِ عــطـش بـیـن مُـکــدَّر چو پـژمـرده گـل گـشتـه اصغـر نــظـاره کـنــد او بـه مــادر (۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۳۹ ( به سبک: حسین جان برادر بـبین حالِ زارم) نـهـال گـلـستان هـسـتی ابـا الـفـضل گـل گـلشن حـق پـرستی ابا الفـضل وفـادار به عـهـد الـسـتـی ابا الفضل چرا دیده از من تو بستی اباالفضل؟(۲) ********** بند دوّم ********* به خیمه نظر کن که لب تشنه اصغر زِ سوزِ عطش همچو گل گشته پرپر تو رفتی و پشتم شکستی ابا الفضل چرا دیده از من تو بستی اباالفضل؟(۲) ** شعر از: سائل** ********** بند سوّم ********* ز بیداد دشمن، حـرم قحط آب است نگر از عطش حال اصغر خراب است دل اهل عالم از این غم کباب است عمو جان ابالفضل، نما فکر چاره(۲) ********** بند چهارم ********* عمو جان ببین رنگ طفلان پـریده ز خـیـمـه هـراسان سکـیـنه رسیـده که هـل مـن معـیـن پـدر را شنـیـده عمو جان ابالفضل، نما فکر چاره(۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۴۰ (به سبک: روم دگـر ز کوی تو) تـو ای امـیـر لـشکـرم بــــــــــــرادرِ دلاورم معـیـن و یار و یـاورم تویـی امـیـدِ خـواهـرم شکسته پشت من زغم غـمت نـگـشـته بـاورم ********** بند دوّم ********* چسان به خیمه رو کنم؟ شکـایـت از عـدو کـنم چگـونه گـفـتـگـو کـنم ز خـون تو وضو کـنم که کُـشته شـد بـرادرم ای وای علی اصغـرم **شعر از: صابر همدانی** ******************************************** پخش سبک ۴۱ ( به سبک: جسم شه دین روی خاک گرم میدان) در عـلقـمه دست ابوفـاضل جدا شد با یک عمود آهنین فرقش دو تا شد با حـال مـضـطر گـفـت ای بــرادر ادرک اخا، مولا حسین، سقا فدا شد شرمنده مشکم پـاره از تیـر جفا شد ********** بند دوّم ********** عـبـاسـم ای نـخـل امــیـد کـودکـانـم سـقا و سردار حـرم، روح و روانم ای مـیـر لـشـکـر امــیّــد خـواهـــر از داغ تو پشتم شکست و قـد کمانم بعد از تو ای سالار لشکر در خزانم ********** بند سوّم ********** تا که ز کین فرقت دوتا، دستت قلم شد اضلاع عشق، دست تو و مشک و علم شد از عــرش اعــلا آیــد چــو زهـــرا از نـور زهـرا مـقـتـلت باغ ارم شد تا روز محشر علقـمه دارالکـرم شد **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۴۴ ( به سبک: حسین جان حُرِّ نالانم) عموجان از عطش دارم (۲) لبی خشک و دلی پُـر غـم رسـان آبــم اگـر چـه کــم اباالفضل ای عمو جانم (۲) ********** بند دوّم ********* زِ خـیـمه نالۀ طفـلان (۲) رسد هـر لحـظه تا کـیوان بُـوَد کـامِ هــمـه عـطـشان اباالفضل ای عمو جانم (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** ای ســاقـیِ فـداکـار، « لـب تـشـنـه جـان سـپــردی » (۲) رفـتـی مـیـان آب و، « یـک جـرعـه هـم نـخـوردی» (۲) « از من تو دیـده بـستی پشت مرا شکستی»(۲) ********** بند دوّم ********* در عــلـقـــمـه بــرادر، « دسـت از تـنـت جــدا شـد» (۲) از یـک عــمــودِ آهـن، « فــرقِ ســرت دوتــا شــد» (۲) در خاک و خون نشستی پشت مرا شکستی»(2) **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** پخش سبک ۴۸ (به سبک: به محضرت رسیده عبد پُر از اشتباهی) زِ حالِ تشنگان عمو جان گواهی، گواهی (۲) به کـودکانِ بیمعـین کن نگاهی، نگاهی تو در حرم بگو به اصغر چه خواهی؟ چه خواهی؟ که غیرِ تو دگر ندارد پناهی، پناهی (۲) ********** بند دوّم ********* به خـیمه گه نگـاه مـادر فـتاده به اصغر که از عـطش فـتاده در خیمهها آذر، آذر نما تو فکـر چارهای ساقی و میر لشکر توئی امـیـد کـودکـان ای بـرادر، بـرادر **شعر از: مجرد همدانی**
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
دستی از معجزه سرشار تویی یا عباس قـمـر حـیـدر کــرّار تـویـی یـا عـباس به همان نهر که طوف تو نموده است قسم کـعـبـۀ گـنـبـد دوّار تـویـی یـا عـبـاس مـادر دهـر شـبـیـه تـو نـمی زایـد بـاز گـوهـر بی بـدل انگـار تـویی یا عباس حلقۀ عشق وسیع است و در این حلقه فقط آن که شد نقطۀ پرگـار تویی یا عباس کاشف الکرب حسینی و به لشگر آنکه زهره بُرد از دل کـفّار تویی یا عباس جـرعـهای بـوسه به لب های اباعبدالله از لـب آب طـلـبـکـار تـویی یا عـباس ساقی مشک به دوشی که لب آب فرات به عطش می زند افسار تویی یا عباس دستت افتاد زمین، آب به خیمه نرسید خجل از فـاطمه اینـبار تویی یا عباس هر چه آمد به سرت، نور سرت کم نشده بر سـر نـیـزه قـمربـار تویی یا عباس سنگ ها نرخ سرت را چقدر چوب زدند یـوسف رفـته به بـازار تویی یا عباس سـر بـازار بـیـا اهـل حـرم را دریـاب که به این قـافـله سـتّـار تویی یا عباس
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
هرکس که دلش خواست ببیند عظمت را بـایـد برود تا که بـبـیـند حـرمت را الحق که خـدای ادبـت، ام بنین است حـق خـیـر دهـد والـدۀ محترمت را گفتم: قسمی یاد بده، گفت: ابالفضل از آذریـان یـاد گـرفـتـم قـسـمـت را من بـار گـناهـان خودم را نکـشیـدم اما به روی شانه کـشیـدم علمت را فردا قلم عفو شود در صف محـشر وقتی ببرد فـاطـمه دست قـلـمت را این نیز مقامی است که غمخوار تو هستم ممنون خدایم که به من داد غمت را بگذار که در عشق تو این سینه بسوزد دم کن نفسم را که بخوانم دو دمت را "ای اهل حرم میر و عـلمدار نیامد سـقـای حسیـن سیـد و سـالار نیـامد
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت عباس
هیچ کس مانندِ عـبـاسـم مرا یـاری نکرد هیچ کس مثل ابوفـاضل عـلمداری نکرد دست از دست و سر و هستیِّ خود آری کشید با مُواساتش کسی اینگونه دینداری نکرد گفت برگردان امان نامه، امانِ من خداست هیچ کس با دشمنش اینگونه رفتاری نکرد کس ندیده، هیچ سـقـایی بـمیـرد تشنه لب یادی از لبهای خود وقت گرفتاری نکرد بر مقامش غبطه خورده هر شهید و هر امیر هیچ سرداری چنین بی دست طیاری نکرد بسکه چشمانش برآن طفلان عطشان خون گریست از ادب مانند او کس جوی خون جاری نکرد یا اخی را گفت و از زین واژگون شد بر زمین وقتِ جانبازی به جز جان باختن کاری نکرد دید چون یاسِ کبود،، از غصه جسمش تیر خورد بیش از این عباس با آن یاس دیداری نکرد
: امتیاز
|
شهادت حضرت عباس علیه السلام
هم میان دست و بازو فاصله افتاده است هم میان هر دو ابـرو فاصله افتاده است تیر سوزن شد، که دوزد پیکر او را به هم بین اعضا از همهسو فاصله افتاده است نکتهای سر بسته را بر دوش با خود باد برد اینکه بین شانه و مو فاصله افتاده است! تیغها در پیکرش پهـلو به پهلو میشوند در دل هر زخم از این رو فاصله افتاده است ازدحـام تـیـر شد در سیـنه که بین نفـس با نفس در این هیاهو فاصله افتاده است ناامیدی ساخت کارش را همینکه غرق زخم دیـد بین مشک با او فاصله افـتاده است شـیـر میگـویـنـد امّـا بیـن ابـروهـای او مثل دو بـال پـرستـو فاصله افـتاده است
: امتیاز
|